در بارهی مفهوم و محتوای «جمهوری ایرانی»
مانی مانی

سخن هفدهم
انجمن آرای ایران
30 ژانویه ۲۰۱۰

 

 

شعار:«آزادی، استقلال، جمهوری ایرانی» که از سوی بیشترینهی مردم آزادیخواه در تظاهرات 7 ماه گذشته در گرانیگاهِ خواستههای آنان جای گرفته، دو مفهوم سلبی و ایجابی دارد:

 

         2 - بخش سلبی آن که واکنشی آگاهانه در برابر «جمهوری اسلامی» است، به روشنی بر رد آمیختگی قدرت سیاسی و حکومتی با دین اسلام تاکید دارد. همان آمیختگی که نه تنها در سی سال گذشته در همهی آزمونهایش ناکام مانده، بلکه در 14 سده ی گذشته، در دهها کشور اسلامی با دهها گونه شکلِ حکومتی، دستاوردی مگر تیرهبختی مردم، بلاهتگستری، خرافهسازی، ویرانگری، خونریزی، فردیتشکنی، هویتشوئی از ملتها، جنگهای «حیدری- نعمتی»، واپسماندگی فکری و علمی برای کشور، تحملناپذیری در برابر دگراندیشی نداشته است. در آن همه قرن، در آن همه شکلهای ظاهرا گوناگونِ حکومت اسلامی، و با آن همه ثروتهای زیرزمینی، هیچ کشور اسلامی به رفاه، دموکراسی، آزادیهای مدنی، مردمسالاری شایسته، و ثبات اجتماعی متکی بر رضایت مردمان دست نیافته است. نخستین شرط ایستادگی در برابر «حکومت جمهوری اسلامی» در ایران، نفی هر سه واژهی آن است. نفی حکومت مطلقه، نفی جمهوریت ساختگی و دروغین؛ و نفی اسلامیت در ساختار حکومتی.

 

         2 - بخش ایجابی شعار جمهوری ایرانی، آنهم در ایران و برای مردم ایران، همنوا و هماهنگ کردن جمهوریت مدرن و شناخته شده درجهان است با تکیه و تاکید بر سازوکارهای فرهنگ و تمدن ایرانی. فرهنگ ایرانی در درازای تاریخ دو امر کلی، اما پیوسته به هم را برای مردم این سرزمین سامان داده است:

الف. مناسبات میان انسانها را با تکیه بر خرد، اخلاق و دانش سامان داده است که برآیند آن رفاه همگانی و دانش گسترده در همهی زمینهها و سربلندی ملی و مدارای سیاسی و حکومتی بوده است.

ب. مناسبات میان انسان و خدا (اهورامزدا = خدای دانایی و خرد) را سامان داده است. باور به وجود و حضور اهورا در گوهرانسان ایرانی، انسان را تا مرتبهی خدایی بالا آورده است و وحدت در کثرت فرهنگی و دینی، نوعی از انسان - خدایی را پرورده است که خردورزی و نیکیگرایی، راهنمای رفتار، کردار و اندیشهی اوست. این انسان - خدایی و یا به سخن دیگر  همه - خدایی، نوعی اندیشه ی ماتریالیستی ایرانی است که به گفتهی هگل، دیدن "گوهر یگانه" در همهی ظواهر وجود است که برآیند آن عشق به دیگری، مدارا، بزرگداشت موجودات و طبیعت، بزرگداشت شادی، سرور، خرمی، و ارجنهی به زندگانی اینجهانی است.

 

شگفت آور نیست که در فرهنگ همه - خدایی (که فرهنگی انسانمحور است)، به پیروان دیگر دینها به عنوان انسانهایی نگریسته میشده که دارای ارج و جایگاهی اهورایی هستند. استقرار اسلام و گسترش خونبار آن در ایران، ریشههای این فرهنگ انسانی را تا مرز نابودی برده است، ما باید بکوشیم تا با مبارزه برای نوزیستیی این فرهنگ والا، جایگاه شایستهی انسان ایرانی را در سیر اندیشه، از نو تعیین کنیم.

 

مردم ایران در کُنشی آگاهانه در جستجوی «ایرانیت» پایمال شدهی خویش زیر نعلین و چکمهی دیکتاتوریهای سلطنتی و فقاهتی هستند. آنان در جستجوی «هویت» محو و کمرنگ شدهی ایرانی زیر هجوم زبان، دین و فرهنگ اسلامی/عربی هستند. شعار «جمهوری ایرانی» برخاسته از شور و هیجانی گذرنده نیست، فرایند بازاندیشی ایرانیان به سرنوشت خود، و به فراز و فرودهای تاریخی خویش است. ایرانیان که میهنشان ناخواسته به سرزمینهای «اسلام ناب محمدی» و «جهان اسلام» الصاق شده، و درهمانحال دارای پیشینهی فرهنگی، زبانی، تاریخی و جهاننگری دیگری بودهاند، میکوشند از جغرافیای سیاسی و فرهنگی «جهان اسلام» بیرون آیند. جغرافیائی که هرگز نه به گوهر و نه در  تاریخ، به آن تعلق نداشتهاند. تنها درپی شکست نظامی در برابر تازیان بوده است که بناگزیر به قلمرو فرمانروایی اسلام الصاق شدهاند. پس، در «جمهوری ایرانی»، نوعی نگاه و اتکاء به هویت ایرانی، و به زبانهای ایرانی که هیچیک عربی نبوده و با آن پیوندی نداشته و ندارند نهفته است. و نیز، نوعی نگاه به فرهنگ ایرانی که فرهنگی سیمرغی، میترائی، زنخدائی و شادیگراست.

 

اگر امام محمدغزالی و آیتالله مطهری و همانندانشان با آئینهای ایرانی همچون نوروز، سده، مهرگان و دیگرجشنهای پرشمار ایرانی سنگ و دشنام میپرانند، در «جمهوری ایرانی» بدان دستمایههای آفرینندگی و شادی ارج بیشتر و سزاوارتری خواهند نهاد. جشنهای پرشمار ایرانی را که میتوانند کارناوالهای همبستگی ایرانیان باشند، جایگزین عزاداریهای اسلامی خواهند کرد. اینها اموری ایرانیاند، نه جهانی. انسانخدائی، گاهنبارها، زبانها جاری در سرزمین ما، اموری ایرانیاند، پس جمهوریای که ریشه در فرهنگ ایرانی داشته باشد نامش جمهوری ایرانی خواهد بود. از دیگرسو، پیداست که «جمهوری ایرانی» همروند و همگوهر با مدرنترین شکلهای جمهوریهای آزمون پسداده در جهان امروز خواهد بود. تأکید بر «ملت» به جای «امت»، تاکید بر فردانیت به جای «وحدانیت» و «جماعت»،  پرورش متفکر به جای مقلد، تأکید بر انسانسالاری به جای مردسالاری، تأکید بر حقوق بشر که ایرانیان خود از بنیانگذاران نخستین قانونهای آن بودهاند، از مفاهیم بنیادین «جمهوری ایرانی» بشمار میآیند. قدرت در «جمهوری ایرانی» نه در دست شاه متمرکز خواهد شد، نه در دست شیخ. چرا که مردم، هم «سلطنت» را طرد کردهاند و هم «حکومت اسلامی» را از میهن خود جارو خواهند کرد. شهروند شدن هر ایرانی به جای قبیلهای یا «قومی» بودن او از بارزترین محتواهای «جمهوری ایرانی» است.

 

 «جمهوری ایرانی» درواقع راه سومی است در ایران برای ادارهی ایران. راهی که با هماهنگی چهار موضوع روشن پیموده خواهد شد: هویت ایرانی، فرهنگ ایرانی، زبان ملی و مدرنیسم جهانی. «جمهوری ایرانی» به جغرافیای سیاسی ایران امروز به صورت پدیدهای تفکیکناپذیر نگاه میکند. یعنی تجزیه را نفی میکند، فروتری یا برتری بخشی از ایرانیان بر بخشهای دیگر را نفی میکند. برتری یا رسمیت دادن به هر دین و مذهبی در قوانین ایران را نفی میکند، درپی همزیستی و همنوائی با جغرافیای فرهنگی و تاریخی ایرانی در منطقه خواهد بود. شناسنامهی اسلامی خود را باطل خواهد کرد تا شناسنامهی ایرانی خود را بازنویسی کند، به کشورهای عربی نه به عنوان پدرخواندههای فرهنگی و دینی؛ که به صورت همسایگان و همزیستان منطقهای خواهد نگریست. از ننگِ صدها سالهی سجده در برابر، و رو بسوی مکه به عنوان نمادی از اعرابِ پیروز شده بر ایران (در 1400 سال پیش) دوری خواهد گزید. قبلهی مردم ایران؛ کشور خودشان ، وآزادی و دموکراسی خواهد بود، «قبلهی» آنان دانش، علم و فنآوری خواهد بود، اندیشه، مردمسالاری و بشردوستی خواهد بود، کردار و اندیشه و گفتار نیک خواهد بود. البته که بسیاری از این موضوعات در جمهوریهای بی؛ یا با پسوند در جهان آزاد نیز وجود دارند. اما گرفتاری بزرگ ایرانیان همانا حکومت دینی روحانیان تازیاندیش یا تازیتبار است. پس ایرانیان ناگزیر در وجه ایجابیی خواسته و شعار خود؛ بر ایرانیت و ایرانیگری تاکید میکنند و میگویند که جمهوری میخواهند (ونه سلطنت یا حکومت دینی)، و جمهوری را با پسوند ایرانی میخواهند نه با پسوندهای «اسلامی»، «سوسیالیستی»؛ «دموکراتیک خلق». آنها جمهوری موروثی مانند جمهوری کوبا یا سوریه یا کرهی شمالی را نمیخواهند. چرا که آن جمهوریها نوعی حکومت سلطنتی و خاندانی و قبیلهای هستند.

 

بههر روی، آنچه درخور توجه است؛ محتوای «جمهوری ایرانی» است و نه چیزی دیگر. این شعار در وضعیت کنونی جنبش؛ شعاری است سویهمند، گویا و کارا. پیداست که سرنمونها و سرفصلهای اساسی حکومت سکولار، دموکرات و مردمسالار آتی را نمایندگان مردم، احزاب آزاد و غیردولتی و انجمن مهستان در ایران تعیین و تدوین خواهند کرد. با اینهمه، اگر در انقلاب 1357 بسیارانی میدانستند چه چیزی را نمیخواهند، اما نمیدانستند چه چیزی (آلترناتیوی) را میخواهند، در جنبش نوین امروز در ایران، بسیارانی میدانند که جمهوری اسلامی را نمیخواهند، و میدانند که حکومتی جدا از دین، متکی بر فرهنگ، تاریخ و منافع ملی ایران را میخواهند که تاکنون نامی شایستهتر و گویاتر از «جمهوری ایرانی» بر آن نهاده نشده است.

با باور به پیروزی، زنده باد آزادی، پاینده باد ایران

 

***

 

برای شناخت افزونتر از دیدگاههای انجمن آرای ایران؛ و برای پیوستن به انجمن آرای ایران به نشانیهای زیر بروید:

 

info@anjomaneara.org

http://www.anjomaneara.org

http://www.livestream.com/anjomanearaeiran


January 30th, 2010


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل بین المللی